قرآن در دیدگاه سران کفر و الحاد
چهار تن از از سران الحاد
نکته 536 : هشام بن حکم مىگوید : چهار تن از سران کفر و الحاد به نامهاى ابن ابى العوجاء، ابوشاکر، عبداللَّه مقفع و عبدالملک بصرى در مسجد الحرام، گرد هم آمدند تا درباره قرآن کریم، تصمیمى بگیرند. عزم آنها بر آن شد که به تحدى قرآن پاسخ داده، کتابى نظیر قرآن بسازند. قرار گذاشتند سال آینده در مسجدالحرام، یکدیگر را ملاقات کنند و هر یک، مقدارى از کتاب ساختگى خود را بیاورد تا با کنار هم گذاشتن آنها بتوانند چیزى شبیه به قرآن را به مردم نشان دهند و از این طریق معجزه بودن قرآن را زیر سؤال ببرند. یک سال گذشت موعد مقرر رسید، آن چهار نفر جمع شدند تا نتیجه یک سال تلاش و کوشش خویش را ارایه دهند. ابن ابى العوجاء شروع به سخن کرد و گفت : بلاغت و محاسن این آیه : - پ1. سوره انبیاء آیه 22. - اگر در آسمانها و زمین، خدایانى جز اللَّه بود، فساد و تباهى سراسر جهان را فرا مىگرفت. مرا در این یک سال به خود مشغول داشت. دیگرى گفت : شیوایى و جذابیت آیه - پ2. سوره حج، آیه 73. - اى مردم {مشرک و کافر}، به این مثل گوش فرا دهید. آن بتهایى که خدا مىخوانید، هرگز بر خلقت مگسى هر چند همه اجتماع کنند قادر نیستند و اگر مگسى چیزى از آنها بگیرد، قدرت باز گرفتن آن را ندارد {بدانیدکه} طالب و مطلوب {یعنى بت و بت پرستى} هر دو ناتوانند. مرا شیفته خود ساخت و مرا از اندیشه مبارزه با قرآن، بیرون آورد. سوّمى گفت : بلاغت آیه : - پ1. سوره هود، آیه 44. - و گفته شد اى آب خود را فرو بر، و اى آسمان باز گیر، آب کاسته شد و فرمان خدا انجام گرفت و کشتى بر کوه جودى نشست و فرمان هلاک ستمکاران در رسید. مرا از فکر مقابله با قرآن، منصرف ساخت. و بالاخره چهارمى گفت : من وقتى به آیه : - پ2 سوره یوسف، آیه 80. - وقتى آنان نومید شدند، براى نجوا و رازگویى به گوشهاى رفتند. رسیدم، به کلى اندیشه مقابله با قرآن را فراموش کردم، و این آیه، مرا ناگزیر به اعتراف به اعجاز این کتاب آسمانى نمود. در همین گفتگو بودند که امام صادق از کنار آنها عبور کرد و این آیه را تلاوت فرمود : - پ3. سوره اسراء آیه 88. - بگو {اى پیامبر} هرگاه انس و جن دور هم گرد آیند تا مانند قرآن را بیاورند، نمىتوانند مانند آن را بیاورند، هر چند همدیگر را پشتیبانى کنند. - پ4. احتجاجلد طبرسى، جلد 1، صفحه 255. -
ابوجهل، ابوسفیان و اخنس بن شریف
نکته 537 : ابوسفیان و ابوجهل و اخنس بن شریف با تمام دشمنى که با پیامبر داشتند، مخفیانه در گوشهاى مىنشستند و به صداى قرآنى که حضرت محمّد، صلّى اللَّه علیه و آله و سلم، در فاصله هاى نماز شب مىخواند گوش مىدادند. - پ1. دکتر على اکبر حسنى، تاریخ تحلیلى سیاسى اسلام، صفحه 153. -
ولید بن مغیره
نکته 538 : ولید بن مغیره مخرومى یکى از زبردستترین سخن پردازان و حکماى عرب به شمار مىرفت، به طورى که گاهى او را حکیم العرب مىخواندند. وى براى اظهار نظر، درباره قرآن، دعوت شد. دعوت کنندگان که از مشرکین حجاز بودند، انتظار نداشتند که او در مقابل قرآن از خود عجز و ناتوانى نشان دهد. ولید، نزد رسو اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلم، در حجر اسماعیل آمد و گفت : قدرى از اشعارت را برایم بخوان. پیامبر فرمود : آن چه من مىگویم شعر نیست، بلکه کلام الهى است که براى هدایت انسانها فرستاده شده است. سپس پیامبر عظیم الشأن سیزده آیه از سوره فصلت را براى او تلاوت کرد، تا به این آیه رسید : - پ2. سوره فصلت، آیه 13. - اگر {بعد از شنیدن آیات ما} اعراض کنند، بگو شما را به صاعقهاى مانند صاعقهاى که بر قوم عاد و ثمود وارد شد، بیم مىدهم. ولید، بر خود لرزید و در حالى که سراپاى وجودش را بهت و حیرت فرا گرفته بود، پیامبر را ترک کرد. او تا چند روز از خانه خود خارج نشد به طورى که بعضى گمان بردند که ولید به دین نیاکانش پشت کرده و به دین محمّد ایمان آورده است. - پ3. اعلام الورى، صفحه 27 - 28. -
طفیل بن عمر
نکته 539 : طفیل بن عمر، شاید بلند آوازه و خردمند عرب که در میان مردم قبیلهاش از نفوذ خاصّى برخوردار بود، وارد مکّه شد. از آنجا که گرایش شخصیّتى مانند او، به اسلام براى قریش پیامدهاى سنگینى در پى داشت و موجب استحکام جمعیّت مسلمانها مىشد، لذا سران قریش دور او را گرفتند و گفتند : این مردم که کنار کعبه نماز مىگذارد، با آوردن آیین جدید، اتّحاد و اتّفاق ما را به هم زده و با سحر بیان خود، سنگ تفرقه میان ما افکنده است، مىترسیم که چنین دو دستگى میان قبیله شما نیز بیفکند، پس با او اصلاً سخنى نگو. طفیل مىگوید : سخنان آنها چنان مرا به وحشت انداخت که از ترس تأثیر سحر بیان او تصمیم گرفتم که با او سخن نگویم و سخنش را نشنوم و براى جلوگیرى از نفوذ سحر او، هنگام طواف، مقدارى پنبه در گوشهاى خهود قرار دادم که مبادا زمزمه قرآن و نماز او به گوش من برسد. با مدادان در حالى که پنبه را در داخل گوشهاى خود کرده بودم وارد مسجد شدم و هیچ مایل نبودم سخنى از او بشنوم، ولى نمىدانم چه طور شد یک مرتبه کلام و سخن بسیار شیرین و زیبایى به گوشم رسید و پیش از حّد احساس لذّت نمودم. با خود گفتم : مادرت عزادار شود تو که یک مرد سخن ساز خردمندى هستى، چه مانع دارد سخن این مرد را بشنوى؟ هرگاه نیک باشد بپذیرى و اگر زشت باشد آن را رد کنى. براى این کار آشکارا با آن حضرت تماس نگرفتم، مقدارى صبر کردم تا رسول خدا راه خانه خود را پیش گرفت و وارد خانه شد، من نیز اجازه گرفتم و وارد خانه او شدم. جریان را از آغاز تا پایان بازگو کردم و گفتم : قریش درباره شما چنین و چنان مىگوید و من در آغاز کار، تصمیم نداشتم با شما ملاقات کنم، ولى حلاوت قرآن شما، مرا مجذوب خود کرد. اکنون مىخواهم حقیقت آیین خود را براى من تشریح کنى و مقدارى قرآن براى من بخوانى. رسول خدا آیین خود را بر او عرضه داشت و مقدارى قرآن خواند. طفیل مىگوید : به خدا سوگند، کلامى زیباتر از آن نشنیده و آیین معتدلتر از آن ندیده بودم. سپس طفیل به حضرتش عرض کرد : من در میان قببله خود یک فرد نافذ القول هستم، براى نشر آیین شما فعالیت خواهم نمود. - پ1. خدا و پیامبر اسلام، به نقل از سیره ابن هاشم، جلد 1، صفحه 410. -